نوشته شده در یکشنبه 89/2/5ساعت 12:46 صبح  توسط قطره ای از دریا
جان به لب آمد و لب بر لب جانان نرسید دل به جان آمد و او بر سر ناز است هنوز
گر چه بیگانه زخود گشته ام و بیگانه ز عشق یار عاشق کش و بیگانه نواز است هنوز
* دلم می خواهد به یک سجده طولانی بروم ... تا خود سرم را بلند کنی ...