سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاج ولایت

نوشته شده در  شنبه 89/3/22ساعت  9:35 عصر  توسط قطره ای از دریا 

 

هر وقت به مسائل رخ داده از تاریخ اسلام گرفته تا حال حاضر فکر می کنم ،
می بینم مسئله پیچیده ایی وجود ندارد !
هر جا « من » آمد بالا و « خدا » و فرامینش پایین قرار گرفت ،
و انسان خودش را عاقل تر از خدا دید ،
نتیجه می شود « غفلت » !
همانکه واعظ شهر را از اوج به حضیض کشاند !

* خدا را شکر هنوز هم تاج ولایت را بر سر دارم .
* حیفم آمد نگویم، زیبا ترین مفهوم لغوی مترادف ولایت را «سیدی»‏ خوانده بودم،خیلی این کلمه شیرین است.
* حادثه 22 خرداد ، مثل همیشه یک امتحان بود و غربال ، چه کرد خدا ! و مکروا و مکر الله و الله خیر الماکرین .

 


  • کلمات کلیدی :


  • امام ما چگونه بود ؟

    نوشته شده در  جمعه 89/3/14ساعت  12:1 عصر  توسط قطره ای از دریا 

    جماران

    به نظر شما امام ساده زیست ما که در چنین مکانی زندگی کرد ، راضی است بعد از مرگ به این بارگاه ؟! 

    مرقد امام خمینی

     فکر امام را گسترش دهید ،
    اصلا ًچرا شما گسترش دهید ! می خواستم بگویم به نام و منافعتان خرابش نکنید !

    امامی که اگر بودند می فرمودند : راه ما ، راه سرخ سیدالشهداست ،
    ولایت پذیری تمرین کنید و صبغة ا... شوید ، سبز و دیگر رنگها رنگ شیطان است ...

    * راستش در مرقد امام هیچ حس خوبی ندارم ... به نظر شما ایشان راضی اند به این مرقد و بارگاه ؟

    دوستان در شبکه اجتماعی بیشمار نظراتی دادن که من هم لازم دانستم در اینجا توضیحاتی بیان کنم :
    1. حرم ایشان باید در دلها باشد ، که سینه به سینه به نسلهای بعد منتقل شود . با ساختمانی هر چند زیبا ممکن نیست . این نسل اگر رفت در جماران فکر میکند چه رهبری از این مکان به دنیا پیام می فرستاده ، نه در مرقد امام
    2. منظورم این نیست که از ایشان تجلیل نکنیم و اصلا ًمرقد امام نباشه ، منظور این هست که همین طور فقط به زیبا سازی نپردازند و پاساژ و مغازه برایش احداث نکنند .
    3. دیگر اینکه فکر میکنم برخی از اطرافیان ایشان با بزرگ کردن مرقد ایشان به فکر بزرگ جلوه دادن خودشان هستند ، نه افکار حضرت امام .  
    4. عکس : http://www.iusnews.ir/?pageid=110424


  • کلمات کلیدی :


  • حرفهای خدا

    نوشته شده در  جمعه 89/3/7ساعت  8:50 عصر  توسط قطره ای از دریا 

    هر کجا که می روم از محیط علمی تا مجالس مذهبی ، میهمانی و حتی خانه ...
    اولین چیزی که جلب توجه می کند یک حلقه گمشده است ؛
    چیزی که اگر بود خیلی از مشکلات بشر نبود ،
    می دانید چه ؟!
    حرفهای خدا ، همانها که در قرآن آمده ،
    بیشتر آدمها حتی آنهایی که به خیال خودشان مؤمن هستند به شیوه خود زندگی میکنند ،
    منظور سلیقه شخصی افراد در زندگی نیست ، شباهت اشتباهات آدمها و تکرار هر روزه آنهاست ،
    براستی تعالیم خدا فقط در نماز و عبادت خلاصه می شود ؟ پس تکلیف رفتار چه می شود ؟
    در صورتی که خدا سرچشمه را مشخص کرده ، روش بهره برداری با ماست ،
    اما خیلی از ما کنار دریا دنبال آب می گردیم  آنهم با کاسه ایی سوراخ .

    * در تعجبم این روزها که حرف از حجاب و شیوه برخورد با آن در بین موافقان و مخالفان همه جایی شده ،
    به کسی گفتند : بنویس ، خوش خط ، نستعلیق ، آنهم شکسته با قلم دزفولی متوسط  ...
    جواب داد : آخه من اصلا ً الفبا بلد نیستم !


  • کلمات کلیدی :


  • اغیثینی

    نوشته شده در  یکشنبه 89/2/26ساعت  12:40 صبح  توسط قطره ای از دریا 

    اغیثینی

     به راستی زخم و جراحت بین در و دیوار برایت سخت تر بود ،
    یا ماجرای سقیفه ؟!
    یا نادیده گرفتن فرامین قرآن و جدایی از اهل بیت پیامبر (ص)
    یا نامردی طلحه و زبیرها ؟
    یا خانه نشینی مولایت ؟
    ولی هر چه بود این زخم بعد از هزار و چند صد سال هنوز تازه است !
     چهره ای که از تو در ذهنم ساخته ام :
     الگوی تمام نمای انسانیت و صلابت است در زندگی و سختی ها در کمال پاکدامنی نه ضعف و تسلیم !

    * بانوی پاکی و مهربانی ! محتاجم ، هر روز و هر ثانیه بیشتر از پیش ،
    اغیثینی ...


  • کلمات کلیدی :


  • به کجا چنین شتابان ؟!!!

    نوشته شده در  جمعه 89/2/17ساعت  7:41 عصر  توسط قطره ای از دریا 

     

    - یک روز شریعتی را با اینهمه اندیشه اسلامی ساواکی می نامند ، در مقابل نویسنده ایی را مذهبی می دانند که چند سال بعد سر از بی بی سی و کاخ سفید در می آورد !
    - یک روز احمدی نژاد می شود یک فرشته آسمانی و روزی دیگر به خاطر یک انتصاب حتی نادرست ، تمام کارها و خدماتش نادیده گرفته می شود !
    - یک روز نوبت به حاتمی کیا می رسد و او را به اوج می برند و روز دیگر که سر از فیلمش در نمی آورند فیلمهایش را کلیشه می خوانند !
    - یک روز ده نمکی می شود نماینده نسل منتقد انقلابی و یک روز دیگه که فیلم به مزاجشان نمی آید به بیچاره حمله میکنند که تو فلانی و فلانی !
    - یک روز قدیانی نامی پیدا می شود و تبدیل می شود به نماینده شهدا از آن دنیا و یک روز دیگر او را کله پا می کنند ( نمی گویم انتقاد وارد نیست )

    * وقتی از شهدای عزیز می گویند آدم شک می کنند که اینها انسان بودند که جهاد کردند ، یا فرشته یا حتی بالاتر از پیامبر و معصومین !
    تا چند روز پیش اگر می گفتیم آقا چرا اینکار اشتباه را می کنی ؟ می گفتند : می دانی درباره که حرف می زنی ؟ خانواده فلان شهید ... !
    حال این شد که در انتخابات خانواده و فرزند برخی از شهدای عزیز ، به خود اجازه می دهند که از مقام معنوی آنها سوء استفاده کنند !

    * داشتم از خیابان رد می شدم دیدم صف طولانی تشکیل شده ، پرسیدم این صف چیه ؟ گفتند : صف نان .
     در صورتی که در آن حوالی چند نانوایی دیگر بود ، با اینکه کیفیت بهتری هم داشتند اما خلوت بودند ، چون این یکی اسم در کرده بود !!! یک روز هم می رسد که بی مشتری می شود بی دلیل !

    * مثلا ً در فرند فید و گوگل ریدر مطلب زده : بخند ، بمیر ، مامان جون ... 100 تا تایید و اشتراک ، دست و سوت ...
    در مقابل یک مطلب پر بار دریغ از یک اوهوم  ، معلوم است برای خود افراد اینکار صورت می گیرد نه برای حرفهایشان !!!

    انتقاد کنید آرام و دوستانه ، سازنده ، نه با بغض و کینه ! مگر شما خدایید که فوری حکم برایش می پیچید؟!

    همین تند روی ها و کند روی ها و عدم تعادل باعث شد که بسیاری از فرزندان انقلاب به آغوش خفاشان با ماسک فرشته بروند .

    شما رو به مقدساتتان قسم کاسه داغ تر از آش نشوید ، وقتی نمی دانید چه گفتار و رفتاری صحیح است ، لطفا ً سکوت کنید .

    اینقدر عجولانه به کسی انگ دشمن نزنید ، آنکه خداست هزار راه برای بازگشت بنده اش گذاشته ، اگر قدرت جذب ندارید ، با یک رفتار و یا یک سخن اشتباه سریع او را به بغل دشمن پرتاب نکنید !


  • کلمات کلیدی :


  • معلم های دوست داشتنی ام

    نوشته شده در  دوشنبه 89/2/13ساعت  12:40 صبح  توسط قطره ای از دریا 

    1 . خدا : معلمی همیشگی با صفتهایی بی انتها .
    2. پدر : هنرمند ، نمی توانم را نه زبانی و نه عملی قبول ندارد .
    3 . مادر : داروخانه محبت حتی به بد خواهانش و پناهگاه دوست و فامیل و غریبه .
    4 . معلم کلاس اول : زنی مهربان ، که همیشه غصه اش زنده ماندن دانش آموزانش در بمبارانها بود .
    5 . معلم جغرافیای دبیرستان : رییس آموزش و پرورشی متواضع و اهل مطالعه و صبور .
    6 . استاد قرآنم : آنکه بسیار برایم عزیز است ، هر چه دارم مدیون اوست ، یاد داد خودم باشم ، هرچند تلخ ... ، دستم را گرفت لابلای تک تک آیات ، امیدوارم بخوانی اینجا را .
    7 . حاج آقا سعیدی : نام این یک نفر را می برم ، یک مرد به تمام معنا ... یک مسئول در آموزش و پرورش استان که برایم مثل یک منجی بود ...
    8 . استاد : صبور ، مؤدب ، متواضع ، با سواد ... هر وقت چند کلمه با او صحبت می کنم آرام می شوم .
    9 . استاد : دوستش دارم چون صاف است ، هر چند در روش مختلفیم اما اصول انسانی اش را سخت قبول دارم .
    10. افرادی که مسلک و نوشته هایشان برایم چون صدها معلم بوده : حضرت امام و سید علی عزیز ( رهبر ) ، مطهری ، شریعتی عزیز ، آیت ا... مصباح ، دکتر آقا تهرانی ، سیدنا ( آوینی ) ، دکتر چمران ، محمد رضا حکیمی ، قیصر امین پور ، عرفان نظر آهاری و بسیاری دیگر از شاعران و نویسندگان و هنرمندان ایرانی و خارجی که حق بر گردنم دارند ...

     


  • کلمات کلیدی :


  • تشنه ام

    نوشته شده در  سه شنبه 89/2/7ساعت  10:55 عصر  توسط قطره ای از دریا 

    گدای فاطمه

    فاطمه جان ! تو و علی خوشبخت ترین بودید

    چون تو چون اویی داشتی و او چون تویی .

    فاطمیه شرح وفاداری توست به مولایت

    زلال ترین بانو ، آب مهریه توست  و دستانت کریمه  

    تشنه ام ...


  • کلمات کلیدی :


  • جان به لب آمد

    نوشته شده در  یکشنبه 89/2/5ساعت  12:46 صبح  توسط قطره ای از دریا 

     

    جان به لب آمد و لب بر لب جانان نرسید                           دل به جان آمد و او بر سر ناز است هنوز

    گر چه بیگانه زخود گشته ام و بیگانه ز عشق                یار عاشق کش و بیگانه نواز است هنوز 

    سجده

    * دلم می خواهد به یک سجده طولانی بروم ... تا خود سرم را بلند کنی ...

     


  • کلمات کلیدی :


  • بیا مرا ببر ...

    نوشته شده در  سه شنبه 89/1/24ساعت  10:49 عصر  توسط قطره ای از دریا 

    خانقاه عارفان

    ای کاش می شد آرزویم را برآورده کنی ، حالا ... همین حالا ،
    دلم می خواهد بروم بالای قله های بازی دراز ،
    رو به کربلا فریاد بزنم ..
    شاید آن بالا صدایم به تو برسد ،
    عارفانه هایش راه گلویم را بسته ، احساس خفگی می کنم ، دیگر نمی توانم حرف بزنم ...
    چشم هایم خسته اند ،
    چقدر دلم می خواهد آنجا باشم ،
    بیا مرا ببر آنجا ...


    * فقط اینبار به دردانه ات قسم مرا ببر .


  • کلمات کلیدی :


  • چقدر از جنسمان خراب است ؟

    نوشته شده در  دوشنبه 89/1/16ساعت  9:6 عصر  توسط قطره ای از دریا 

     

    سال نو شد ، ما هم نو شدیم ؟
    افکار خود را هم مثل خانه تکاندیم ؟
    رفتار خود را هم مثل در و دیوار پاک کردیم ؟
    به هر طرف دنیای مجازی و حقیقی که سر می زنم پر شده از شعار ،
    و دیالوگ هایی که فقط برای گفتن است نه عمل ،
    و اداهایی که ما برای هم درمی آوریم  ،
    چیزی که از دل نباشد ، از رویش می بارد عاریه و تقلبی است
    لفاظی ها که دیگر حال را بهم می زند : عاشق شهادت ، پیرو ولایت و یا دموکراسی ، آزادی ...
    هر سال سید علی عزیزمان نامی می گذارند برسال برای عمل ،
    ولی هر سال کلی سمیـــــنهار و جلسات می گذارند و بنرها بر در و دیوار می کوبند ،
    الا عمل ...
    بهتر است عملمان را در ترازوی قرآن بگذاریم و بسنجیم ،
    تا بفهمیم چقدر از جنسمان خراب است .

    خدایا عمر مثل باد می گذرد ،
     پس ما کی آدم می شویم ؟!


  • کلمات کلیدی :


  • <   <<   6   7   8   9   10   >>   >
    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    یه سوال ؟
    هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شده به عشق
    چرا کسی فیلمش را نمی سازد ؟
    [عناوین آرشیوشده]