توسرخ و سپيد مي شوي مي دانم
سيبي که رسيد مي شوي مي دانم
انگار که بو برده اي از باغ بهشت
آخر ـ تو شهيد مي شوي ـ مي دانم!
نا گاه نويدي آمد و او را برد
پرواز سپيدي آمد و او را برد
هر بار که رفت با شهيدي برگشت
اين بار ـ شهيدي آمد و او را برد!