نوشته شده در جمعه 88/4/19ساعت 8:49 عصر  توسط قطره ای از دریا
ایکاش می شد ساده تر از این زندگی کرد .
این همه تکلف در زندگی چقدر آزار دهنده است !
ای کاش راه و رسم بندگی می آموختیم ! نه بردگی !
ای کاش به سادگی اون روستایی لباس می پوشیدیم و اینقدر نگران اطوی لباس و ست شدن رنگها نبودیم .
بزرگترین آرزومون زیاد شدن محصول و زاییدن گاو وگوسفندامون بود .هر روز چشممون به آسمون خدا بود نه به چشم مردم .
خونه هامون کوچک بود ، اما دلمون بزرگ . نگاهمون منتظر کرم دستهای خدا بود ، نه بنده خدا .
اونوقت یه نون لذت بخش ترین غذا می شد ! زیباترین موسیقی صدای باد بود و آب .
سلام کردن به دیگران قشنگ ترین ژست اجتماعی می شد . و از گفتن بسم الله در شروع هر کار خجالت نمی کشیدیم .
چشمها در رد کوچه آلوده نمی شد به بدترین ها ... . زیبایی در سادگی بود نه در رنگهای مصنوعی !
خودمون بودیم و خودمون . نه اینهمه ادا و اطوار ؟!
توسعه و پیشرفت این نیست که ما در پیش گرفتیم !
خدا در کلام وحی فرمودند : تلاش کنید و تقوا پیشه کنید تا درهای زمین و آسمان به رویتان گشوده شود .
نفرمودند خود را رنگ کنید و در تکلف بپیچید ؛ که وقتی جلوی آیینه می ایستید ، خودتون هم خودتون رو نشناسید !