سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ای ابو فضایل

نوشته شده در  شنبه 88/10/5ساعت  12:33 صبح  توسط قطره ای از دریا 

ای ابو فضایل

گر آب نیست غصه نخور ، آبرو که هست ،
چقدر رمز و راز ! چقدر اشاره !
زبانم بسته شده ، حال فقط چشمانم سخن می گوید .
هر چه تو پر رنگ تر می شوی ، من کمرنگ تر می شوم ،
شکر که دارم هیچ می شوم .
دستانم را بالای سرم گذاشته ام در هجوم ... ، تنها دلخوشیم ایستادن زیر علم توست ،
چگونه تعبیر می شود اشاره هایت ، و من هنوز ...
به کجا می کشانیم ؟! ببَر ... اما کمی آرام تر ، دست و پایم از دلم عقب مانده ،
برای رسیدن به «  ما رأیت الا جمیلا  » باید دید ، برید ، شکست ، له شد ... هیچ شد .

فقط چند سؤال :
حسین (ع) تو زیادی خدایی بودی یا مردمان روزگارم قبله را کج کرده اند ؟!
عباس (ع) تو خیلی مرد بودی و با وفا یا مردمان روزگارم نامرد ؟!
زینب (س) تو بسیار مقاوم و صبور بودی یا مردمان روزگارم از جنس باد ؟!
رقیه (س) تو بیش از حد با حیا بودی یا مردمان روزگارم قبح گناه را ریخته اند ؟!
حر تو بگو لقمه حلال و نفس حق و ایستادگی و غیرتت تو را آزاده کرد یا نسب و منیت و مال و مقامت ؟!
چقدر دوست داشتی تو را فرزند زهرا (س) بدانند ، عباس (س) ،
ای ابو فضایل ، عباس ... عباس ... عباس ...
تو خود بخوان حرفهایی که با کلمات بیان نمی شوند .

* تکه های بند خورده دلم دوباره از هم گسست با این جمله : حسین (ع) را منتظرانش کشتند ، همانها که نامه نوشتند و دعوت کردند ... ای که امروز بر سر و سینه زدی ، عملت ، فکرت ... حسینی هست ؟
یا هنگام امتحان ، اما و اگر و ... ؟
السلام علی من نکث ذمته ... السلام علی الشفاه الذابلات ... السلام علی الدماء السائلات ...
و سلام بر گوینده این سلامها در ناحیه مقدسه ...
حسین
... حسین ... حسین ...


  • کلمات کلیدی :


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    یه سوال ؟
    هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شده به عشق
    چرا کسی فیلمش را نمی سازد ؟
    [عناوین آرشیوشده]