• وبلاگ : درياي دل
  • يادداشت : براستي آتش پشت اين در را چه كساني روشن كردند ؟
  • نظرات : 2 خصوصي ، 25 عمومي
  • پارسي يار : 0 علاقه ، 1 نظر
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     


    سلام

    حرفهايي داشته ام و دارم که خيلي شيرين نيست ..

    درد من هم از آنهايي نيست که قبول دارند نيست

    از آنهايي ست که مدعي آن اند که به گمان خود"خب عمري زير پرچم آقا سينه زده اند .."

    آنهايي که خطاب همه ي بصيرت هايي که آقا در سخنراني هايشان مي گويند با همه ي آنهاست ..

    هماناني که از کاهي کوهي مي سازند و هيزم آتش دشمن را آماده ..

    ..

    اما چه کنيم ؟؟!!

    " حسين قدياني خيلي قشنگ نوست که :


    هم «انقلاب اسلامي» به رهبري «خميني» پيروز مي شود و هم «جمهوري اسلامي» به رهبري «خامنه اي»، شکست ناپذير.

    قصه اين است. حيف نيست حال که اين همه قصه زيباست، آن را غصه دار مي کنيم؟!

    اين روزها عده اي مدام به من مي گويند؛ ناراحتيم، نگرانيم! من واقعاً نمي فهمم؛ ناراحتي از چه؟!… و نگراني بابت چه؟!…

    از جمله شهداي «قطعه ??» بهشت زهراي تهران يکي هم شهيد «عبدالمجيد رحيمي» است که فقط ?? سال سن داشت که شهيد شد. مزار اين شهيد با «مزار پلارک» فاصله اي ندارد. با تعدادي از رزمندگان مسجد جوادالائمه رفته بود منطقه.

    اين شهيد در روز اعزام به جنوب به ديگر رزمندگان مي گفت: «هر وقت که از اخبار کشور، چيزهايي را مي شنوم و ناراحت مي شوم، يک لحظه که فکر مي کنم سايه ولي فقيه بالاي سرمان است، تمام غم و غصه ام فراموش مي شود و خيلي زود مي روم و سجده شکر به جا مي آورم که اداره امور کشور دست جانشين معصوم است».

    پ.ن:

    عذر تقصير بابت تاخير در رسيدن به درياي دل ..

    پاسخ

    سلام . دير هم كه بياييد به ديده منت ، جملات روزيمان را مي آوريد