• وبلاگ : درياي دل
  • يادداشت : تفكر = آگاهي
  • نظرات : 4 خصوصي ، 6 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    شوک ـ شوک تمام هستي مردي که ايســتاد
    ريتــميک قلب سلـــسله دردي که ايســتاد
    ساده ، سپيد ، مرد که با يک مـــلافه رفــت
    شب گريه بود، آمد و صبحي کـــــلافه رفــت
    نبضش به نبض هم قفسانش ، نخورده بود
    خود را اراده کرد و همان لحظه ،.. مرده بو د
    دکتر هنــــوز خـــــيره به چشـمي که زل زده .... (ادامه در آهاوران)

    بروزم خوشحال مي شم سر بزنيد.
    پاسخ

    سلام. خدمت رسيدم ، اما شعرش خيلي گنگ بود ، شايد هم من نگرفتم !