سلام
عرض تسليت ايام ماتم و عزا و اندوه
اشکهاي خجولانه ي چشماني بود که آب خواسته بود ...
.تنها . آب . خواسته . بود .
...
چشمان نگران يک زن ؛
که ميان سپر ها و نيزه ها ؛ تنها دنبال نشاني از شهامت مرد ، يک مرد ...
يک مرد مي گشت ... مردي که تنها دستانش را جا گذاشته بود ...
..
و سکوت خداوند ؛
که با اشک فرشتگان آميخته شده بود .
.
مگر چه خواسته بود ؟
***
پ.ن:
ياران چه غريبانه .. رفتند از خانه .. هم سوخته شمع ما ..
هم سوخته پروانه ...
اگر ناله العطش ما هم بلند شود ، عباسي هست كه برايمان سقايي كند.
هنوز هم عباسي هست ..
هست.
سلام عزاداري شما هم قبول باشه
زياد خوتان را ناراحت نكنيد
از كارهاي اموي هاي سبز
آنها ديگر گورخود را با دستهاي خود كنده اند
يكي خواهر زاده موسوي كه به تير غيب گرفتار شد
يا حسين
اين نکته در فرياد خون هر شهيدي استاي اهل عالم کي حسيني، کي يزيدي است؟
سلام.
عرض تسليت