• وبلاگ : درياي دل
  • يادداشت : اي ابو فضايل
  • نظرات : 1 خصوصي ، 7 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    عمق فاجعه ...

    اشکهاي خجولانه ي چشماني بود که آب خواسته بود ...

    .تنها . آب . خواسته . بود .

    ...

    چشمان نگران يک زن ؛

    که ميان سپر ها و نيزه ها ؛ تنها دنبال نشاني از شهامت مرد ، يک مرد ...

    يک مرد مي گشت ... مردي که تنها دستانش را جا گذاشته بود ...

    ..

    و سکوت خداوند ؛

    که با اشک فرشتگان آميخته شده بود .

    .

    مگر چه خواسته بود ؟

    ***

    پ.ن:

    ياران چه غريبانه .. رفتند از خانه .. هم سوخته شمع ما ..

    هم سوخته پروانه ...

    پاسخ

    امام هنوز هم يار مي طلبد ... صداي هل من ناصرش هنوز هم مي آيد ... بايد رفت .