نوشته شده در شنبه 90/11/1ساعت 10:2 عصر  توسط قطره ای از دریا
در این شب با عظمت روی سخنم با مسئولین این کشور است ، از خرد تا کلان .
بد نیست گاهی هم از مردم عادی سخنی بشنوید
یادتان باشد ، هر کاری می کنید ، هرثوابی یا هر خطایی می کنید به نام اسلام و حکومت اسلامی تمام می شود .
پس شما را به رسول الله قسم ، اگر نمی توانید اعمال خود را کنترل کنید از مسند خود فاصله بگیرید ،
که تیشه ایی که به ریشه اسلام می زنید بسیار برنده است .
از دشمن ، انتظاری جز دشمنی نمی رود ، اما ای دوست ، اگر خودی هستی ، جاده صاف کن غیر خودی نشو .
بیکاری و فقر بیداد می کند !
مگر نه اینکه مولا علی (ع) فرمودند : هرگاه فقر از دری وارد شود ، ایمان از آن در بیرون می رود .
چرا چند مسئولیتی ، چرا کار بدون مطالعه ، چرا بی وجدانی ، چرا بی عدالتی ، چرا بی مسئولیتی ، چرا عدم نظارت ...
دلم برای عاقبت عاملانش نمی سوزد که خود کرده اند و حتما لایق به عقوبت
دلم برای جوانی می سوزد که از همه چیز بریده شده ، و به جای سلام می گوید : درود
دلم برای جوانانی می سوزد که ناامید هستند ،
دلم برای سادگی و پاکی جوانانی می سوزد که سر لجبازی با چند متظاهر از اصل دین فاصله گرفته اند
دلم برای جوانانی می سوزد که نمی دانند ولایت چه گوهری است . آنهم بخاطر چند نفر که به نام دین عین قارچ در همه جا ریشه دوانده اند و اجازه نمی دهند این گلها رشد کنند و نور آفتاب ولایت راببینند .
این میدان مرد و زن اهل عمل می خواهد نه حرف .
آری ما مأمور به وظیفه ایم نه نتیجه
اما چه کنم دلم آرام نمی گیرد
ای کاش این نوشته را رهبرم می خواند
هرچند دل خودش کربلاست ...
نوشته شده در یکشنبه 90/9/13ساعت 6:32 عصر  توسط قطره ای از دریا
عباس (س)
...
که می فهمد این رابطه عاشقانه را
من با واسطه تو حسین (ع) را شناختم
کسی که عباس (س) به او بگوید : سیدی ...
با اینهمه ... باز هم چشم امیدم به دستهای با وفای توست
که دستم را بگیرد و به مولایم برساند
می دانی ... تو خوب می دانی
قصه مسافر و تشنگی و تنهایی و اسیری و پای برهنه در راه را ...
نوشته شده در دوشنبه 90/8/2ساعت 5:33 عصر  توسط قطره ای از دریا
آتش زیر خاکستر
منتظر
تا مگر بادی بوزد
و این غبار سرد را کنار بزند
اما هنوز روشنم .
شاید فعالیت و کار شبانه روزی تمام وقتم را گرفته باشد
اما ذهنم درگیر توست
یعنی تمام ذهنم ، تمام لحظاتم
بگو چه کنم ؟
راه نشانم بده
من که هیچ جا آرام نمی شوم
من که هیچ جا ساکن نمی شوم
من که به هیچ چیز دل نمی بندم
کوله بارم بر دوش
منتظرم تا ببینم امروز به کجا می کشانیم
صدایی مدام مرا می خواند
ندایی که نمی گذارد هیچ کجا آرام بگیرم
...
فقط می دانم باید بروم
نوشته شده در شنبه 90/6/12ساعت 11:15 عصر  توسط قطره ای از دریا
همنشین بزرگ منش
همسفر سازگــــار
هم سر مـــهربان
دوست بامعرفت
همکار باوجدان ...
بال پروازت می شوند .
همنشین کوته فکــــــر
همسفــر ناسازگــــار
هم سـر خودخــــواه
دوست بی معرفت
همکار بی وجدان ...
بال پروازت را قیچی می کنند .
خدایا همنشین هایم را از اهلت قرار بده .
بالهایم را بگیرند ، می میرم ،
باز ، مرغ خانگی نیست ،
که بدون بال زنده بماند .
نوشته شده در پنج شنبه 90/5/27ساعت 7:3 عصر  توسط قطره ای از دریا
درست است که حجاب دستور شرع و عرف ماست ،
اما من حجاب را بدین خاطر دوست می دارم ،
که یکی از راههای نزدیک شدن به توست .
ای کاش تمام کسانی که دغدغه حجاب دارند ،
کمی تأمل کنند که چرا حجاب برای برخی افراد جذابیت ندارد ؟
آنوقت برای حل مشکل به بیراهه نمی روند !
پ . ن . این روزها پر شده ام از حرف ، حرفهایی که نه می توان گفت و نه می توان نوشت ...
نوشته شده در جمعه 90/4/17ساعت 8:44 عصر  توسط قطره ای از دریا
آمدم که شکرانه اش را بگویم :
خاکستری شده بودم
خودم هم به سختی یادم می آمد چه شکلی بودم
امروز
همین چند لحظه پیش
نسیمی وزید بی هیچ دلیلی
راستش داشتم شک می کردم
به آیه های وعده ات
که زنده می کنی
هر مرده ایی را که اراده کنی
شکر شکر که هنوز فرصت دارم برای تازه شدن ، ساختن
.
.
.
الهی من لی غیرک
نوشته شده در پنج شنبه 90/4/9ساعت 5:48 عصر  توسط قطره ای از دریا
آنکه در هواست
نمی فهمد رشد یعنی چه
خودت را جمع کن
پایین بیا
خاک شو
تا جوانه بزنی
" از فرش به عرش " .
نوشته شده در جمعه 90/3/13ساعت 2:29 عصر  توسط قطره ای از دریا
قیافه و صدا عوض شده ، دست که دست خداست ... و خواهد بود .
نوشته شده در یکشنبه 90/3/1ساعت 10:46 صبح  توسط قطره ای از دریا
گوشه دلم را گره زده ام به گوشه چادرت
اینطور مطمئن می شوم اگر به خطا بروم ، باز برم می گردانی
بانو ، عجب تلاطمی دارد ، حال و هوای کوی ات !
مدام در فراز و فرودم
گاهی ابری ، گاهی بارانی و گاهی مه ...
اما ته خیالم خوش است به این گره
رهایم نکن
رهایم نکن
به غربت آخرین سلاله ات رهایم نکن ، می ترسم ...
* ولادت حضرت یاس ، بانوی مهر و پاکی و روز مادر بر همه مادران و مردان و زنان رهرو پاکدامنی مبارک .
نوشته شده در دوشنبه 90/2/12ساعت 1:49 صبح  توسط قطره ای از دریا
آنها که جزو یاران پیامبر و پدرش بودند !
از خودت پرسیده ای : مگر نه اینکه علی (ع) را برخی یاران پیامبر (ص) تنها گذاشتند !
پرسیده ای : امام حسن ( ع) چرا صلح کرد و متهم شد به ترسیدن ؟
پرسیده ای : مولایمان مهدی (عج ) چرا در غیبت است ؟ آنهم اینهمه سال ؟
مگر نه اینکه قرآن ذکر است ؟
مگر نه اینکه پیامبر فرموده اند : از کتاب و اهل بیتم جدا نشوید ؟
حالا چه شده که احساس می کنید ، باید جلوتر از اینها بدوید ؟!
چه شده از ولی زمانتان بیشتر می فهمید ؟!
به خدا قسم که اینها نه از جهل کفار ، که از سستی و جهالت مردم بظاهر طرفدارشان سکوت کردند .
مگر نه اینکه علی (ع) را برخی یاران پیامبر (ص) تنها گذاشتند ! و ایشان 25 سال استخوان در گلو ، سکوت کرد!
مگر نه اینکه امام حسن (ع) فرمودند ، اگر به اندازه انگشتان دستم یار داشتم قیام می کردم !
مگر نه اینکه عمل ماست که ظهور مولایمان را به تأخیر می اندازد ؟!
بصیرت معنایش این است ؟
خدایا عاقبتمان را ختم بخیر فرما .
چه عمر سعد ها که عاقبتشان نوکری یزید شد !
و چه حرها ، که در آخرین لحظات در آغوش حسین شهادتین گفتند !
روی صحبتم با آنها که قبول ندارند نیست ،
با آنها هستم که مدعی فهم و شعور و دیـن داری اند .
برخی حتی به شوخی هم عفت کلام را کنار گذاشته اند ،
بعضی مغرور شده اند که حتما ً با چهارتا تأیید در نت کسی شده اند و اجازه دارند هر غلطی بکنند !
برخی با حرفهای نسنجیده و خامشان شده اند بلندگوی دشمن !
و با بزرگانی که قصد خاموش کردن آتش را دارند مثل حریف بازیهای کودکانه شان حرف می زنند !
یک ریس جمهور آدم است ، معصوم نیست ، که عیب و خطا نداشته باشد ، نقطه ضعف هم دارد.
اصلاً قبولش نداری ،قبول ؛اما این راه انتقاد نیست ،
نقطه ضعف هیچ فردی اینطور پر نمی شود ، بیشتر گود می شود !
کامت تلخ شد ؟ اشکال ندارد ، فحش هایت که تمام شد کمی فکر کن .
*دوست نداشتم روزی این عکس را بگذارم ، اما چه کنم که ...