نوشته شده در شنبه 87/7/6ساعت 11:53 عصر  توسط قطره ای از دریا
پاییز بهترین فصل خداست
بازم مهر اومد ؛ و فصل پاییز از راه رسید .
چقدر من مهر رو دوست دارم چون پاییز هم با اون از راه می رسه.
به نظر من پاییز بهترین فصل خداست ، فصل بارون ..بارون ...بارون عشق ، ابرهای آبستن از محبت ، نسیم وصل ، برگ ریزان مهر و ...
و مهر فصل شروع سال تحصیلی ؛
اگه دانش آموز دبستان الهی باشی هیچوقت فارغ التحصیل نمیشی . همیشه کلاس اولی و احساس غرور نمیکنی !
و مهر که از راه میرسه ، انگار دوباره زنده میشی و با یه انرژی جدید و مضاعف کسب علم رو دنبال میکنی .
هر وقت دانش آموزای مدرسه رو می بینم که صبحها با چه اشتیاقی میرن مدرسه چقدر دلم میخواد دوباره بچه بشم و برم مدرسه ؛ آخه من از ابتدایی هیچی نفهمیدم بخاطر جنگ اکثر روزها مدرسمون تعطیل بود .
مهر بوی علم و کتاب نو میده ، بوی کتاب تازه رو نمیشه با هیچ عطر و ادکلنی عوض کرد ، یه وقت فکر نکنید من دیوونه شدما ، البته کم نه زیاد
من هر وقت انگیزه ام رو برا خوندن از دست میدم یاد این جملات شهید دکتر چمران می افتم که تو کتاب "خدا بود و دیگر هیچ نبود" گفته :
" ای خدا ، من باید از نظر علم از همه برتر باشم تا مبادا که دشمنان مرا از این راه طعنه زنند . باید به آن سنگ دلانی که علم را بهانه کرده و به دیگران فخر می فروشند ثابت کنم که خاک پای من نخواهند شد . باید همه آن تیره دلان مغرور و متکبر را به زانو درآورم ، آنگاه خود خاضع ترین و افتاده ترین فرد روی زمین باشم ".
مهر و پاییز رو به همه دانش آموزان و دانشجویان و عاشقان علم و تحصیل تبریک میگم .
نوشته شده در سه شنبه 87/7/2ساعت 10:48 عصر  توسط قطره ای از دریا
چرا جنگیدیم ؟
جنگ ما جنگ هابیل و قابیل بود . هابیلیان و قابیلیان . جنگ ما جنگ ، ابابیل بود و ابرهه ،ابابیل هایی که سنگ بر تانکهای ابرهه کوبیدند . جنگ ما جنگ درخت بود و تبر ، درختانی که لبه تیز تبرها را شکستند . جنگ ما ، جنگ جنگل بود و آتش ، عده ایی سوختند تا مبادا امروز از ما فقط زغالی در تاریخ به چشم بیاید . جنگ ما ، جنگ شهادت و ذلالت بود . شهادتی که نگذاشت از ایران جز تلی استخوان برای آیندگان بماند ...
جنگ ما جنگ گندمزار بود و سیل ملخها . اگر نمی جنگیدیم ، ساقه هایمان را هم باقی نمی گذاشتند ...
ما اگر نمی جنگیدیم ، باید معنای استقامت را در فرهنگ فارسی عوض می کردیم ، ما اگر نمی جنگیدیم باید فرهنگستان زبان اسارت را جایگزین آزادگی می کردیم .
ما اگر نمی جنگیدیم خلیج همیشه فارس را خلیج عربی می خواندند ، اروند رود جاری را شط العرب لقب می دادند . ما اگر نمی جنگیدیم با شرمندگی در برابر جهان آرا باید خرمشهر را (محمره) تلفظ می کردیم . باید با خجالت در برابر چمران سوسنگرد را (خفاجیه) می خواندیم و با سرافکندگی در برابر ملت ،خوزستان را ( عربستان) می نامیدیم . ما اگر نمی جنگیدیم ، باید با شرم در برابر شهدا ، اهواز را ( احواز ) می نوشتیم . باید با عجز در برابر دلیر مردان ، آبادان را ( عبادان ) می گفتیم و با شرمساری در برابر مسلمانان ، ایران را ( قادسیه ) می خواندیم ...
ما اگر نمی جنگیدیم ، باید جمهوری اسلامی را به دیکتاتوری بعث تغییر می دادیم . ما باید می جنگیدیدم تا مزه غیرتمندی را می چشیدیم ، تا طعم خوش شهادت را در میافتیم ، تا شیرینی آزادگی را حس میکردیم ،تا احساس خوش ماندن در رگهایمان میدوید، تا نسیم دلنشین همدلی برقلبهایمان می وزید .
ما باید می جنگیدیم ، تا کوچه ها و خیابانهای شهرها ، عطر شهادت را گم نمی کرد.
ما باید می جنگیدیدم تا نهال شکوفای وجودمان را از ریشه نمی خشکاندند .
شهید سید مرتضی آوینی
نوشته شده در یکشنبه 87/6/31ساعت 12:46 صبح  توسط قطره ای از دریا
یا علی !
طلحه و زبیرها ی زمان ما در قبال سالهای ... ادعای مالکیت بر انقلاب دارن و طلب سهم و غنیمت می کنن !
یا علی !
هر وقت نان به نرخ روز خورهای متحجر متمدن نما که اگه بشه حاضرن از ترس اتهام به تحجر و انقلابی بودن و... حتی کُتشون رو بکنن تو شلوارشون رو می بینم ، میگم اینها اگه تو سقیفه بودن چه کار می کردن ؟!
هرچند الان هم انصافاً کم نمیزارن ، سید علی زمان ما واقعاً بین خیل عظیمی از دوستان دشمن شاد کن قرار گرفته ، گرگهای گوسفند نما ! از هر فرصتی برای عرض اندام به جای خدمت به بنده ها خدا استفاده می کنن .
به بهانه دفاع از میهن ؛ شعار میهن دوستی و مردم سالاری سر میدن اما در واقع مردم رو نردبانی برای بالا رفتن خودشون و منافعشون قرار میدن ...
یا علی !
اگه تا چند سال پیش پنهانی دشمنی می کردن و به ظاهر مدافع ولایت بودن ؛ اما حالا شمشیرو از رو بستن و مقابل ولایت صورت زشت خودشون رو ظاهر کردن ...
یا علی !
مگر نگفتی " بیت المال اگه خلخال پای زنانتان هم باشد باید باز پس دهید " کجایی ببینی هر جا مناقصه ایی _تجارتی ازدورترین روستا تا برج های تهران انجام میشه میتونید ردپاشون روببینید. اینهاخودشون و وارث انقلاب می دونن !
یا علی !
مگر نه اینکه خودت گفتی "هرکجا کاخی بالا رفت یقین بدانیدکوخهایی خراب شدند"!
یا علی !
هر وقت کنار خیابون زنی که چند کیلو سبزی و میوه جلوش گذاشته و سرش رو از خجالت پایین انداخته تا آبروش نره رو می بینم ، یا اون مردی که بیکار کنار خیابون وایساده تا یکی بیاد کارگر روزمزدی بخواد و خدا میدونه تو دلش چه غوغایی از فکر شرمندگی پیش زن و بچه هاش بپاست ؛ دلم میخواد زمین دهن باز کنه برم توش !
یا علی !
کجایی بببینی به نام آزادی ، فرهنگ توحش جنگل رو ترویج می کنن ! ادب و احترام جای خودش رو به جسارت و حماقت داده ! بعضی ها ترجیح میدن به جای صحبت کردن از حمله کردن به همدیگه استفاده کنن !
یا علی !
کجایی ببینی ، بعضی از زنان ما به جای اینکه عصمت و پاکدامنی زهرا (س) رو سرمشق خودشون قرار بدند دنبال الگوی فلان خواننده زن همجنس بازمیرن ...
زهرایی که حاضر شد پشت در پهلویش شکسته بشه تا به مولایش لطمه ایی وارد نشه ... مقاومت این عده از زنان در برابر سختیها و مشکلات چقدره ؟
یاعلی ! این زخمهای کهنه ... با سالروز ضربت خوردنت سر باز کرده !
اما ... اما دنیا اینقدر هم زشت نیست .
اگه نامردها زیاد شدن !!! باید گوشها و چشمهای خفاشی خودشون رو باز کنن و اینرو توش فرو کنن ! که تا بچه شیعه ها هستن تا فرهنگ شهادت و خون شهدا توی رگهای جامعه جاریه ، هیچوقت اجازه نمیدن سید علی تنها بمونه و ایران هم کوفه نیست !
و هستند دختران و زنان پاکی که نه تنها مدافع ولایت هستند بلکه ان شا ءا... با کار و تلاش و تحصیل علم و حفظ بنیاد خانواده مانع ترویج فرهنگ توحش و مروج فرهنگ مهر و پاکی زهرا (س) خواهند بود .
نوشته شده در پنج شنبه 87/6/28ساعت 6:27 عصر  توسط قطره ای از دریا
خدایا من جزء کدوم گروهم ؟!
امشب شب قدره ، تو این شب چشم به آسمون دوختم و سر بر آستان کبریایی تو .
چشم در افق دوختم و در مدار نگاهم نظاره گر کهکشان مهربانی توأم . یا قدیم الاحسان !
هیچ یاریگری نیست جز مهربانی تو . پس دستم بگیر ! باید راهی به سوی آسمون پیدا کنم . و پلکانی به زیارت مولایم ...
باید در این شب خودم رو پیدا کنم که سالهاست گم کرده راهم و اسیر پندارهای خود .
باید رنگ خدا بگیرم که شب قدر شب زیبایی هاست ، شب یکرنگی ، شب بریدن از خلق و اتصال به نور مطلق ...
شب قدر شب دعوت خداست از بنده هاش ، چقدر روزها اومدن و رفتن تا بالاخره شب وعده خدا رسید ؛اما حالا که رسیده خدا کنه از دستش ندم .
خدایا تو شب قدر میخوان قدر ما آدمها رو معلوم کنن، که : تو بنده خوبی بودی ، همیشه به یاد ما بودی ، هوای بنده های خدا رو داشتی و ...
یا اینکه بسه دیگه تو بیشتر ازاین بالا نمیری ،قدرت همینه ! لیاقتت بیشتر از این نیست!
یا اینکه !!! تو بنده شیطان شدی و مصداق ظهر الفساد فی البر و البحر !!! و..
خدایا من جزو کدوم گروهم ؟!
یا غیاث المستغیثین ! ای مهربان ترین به خلق ! در این شب که از هزار شب بهتره ؛
با دست خالی به سوی تو اومدم تا به واسطه چهارده نور پاک و به حرمت مولایم ...
از تو بخوام من رو به خودم وامگذاری و از خویش مرانی ! و بابخشش گناهام بدرقم کنی !
( رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق و اجعل من لدنک سلطاناً نصیرا )
خدایا ! امسال رو سال آخر غیبت مولایم قرار بده . میدونم این ماییم که در غیبتیم وگرنه او همیشه حاضره ! اما دیگه بسه ، خدایا ما تحمل زندگی بدون مولا رو نداریم چون همه چیزش عاریه است ، وقتی صاحبمون ، مولامون نیست ! بهترین چیزها لذتشون رو از دست میدن ...
یا عالی به حق علی (ع) ! به تنهایی دل علی (ع) ! سید علی زمان ما رو تا ظهور مهدی (عج) فاطمه سلامت و پایدار بدار!
نوشته شده در دوشنبه 87/6/25ساعت 5:55 صبح  توسط قطره ای از دریا
سلام بر کریم اهل بیت (ع)
سلام برگل زیباى مجتبوى دربوستان حُسن نبوى،سبط اکبر،الگوى کمال و ...
سلام بر او، که کرامت و جود، آینهدار فضایل اوست.
سلام بر صبر خدایىاش، که ما را الهام بخش صبورى در راه حق است.
سلام بر صلح حماسىاش، که ما را آموزگار عمل به تکلیف و تبعیّت از وظیفه است.
سلام بر بقیع غریبش، که رواق مظلومیت اهلبیت و شیعه است.
سلام بر آن مسموم شهید، بر آن مظلومیّت مجسّم و تجسّم مظلومیّت.
( جواد محدثی )
نوشته شده در دوشنبه 87/6/25ساعت 12:25 صبح  توسط قطره ای از دریا
* میان ما و شهادت عهدی است برای رفتن ؛ وتنها آنانکه برپیوندشان با او ماندند ، باشهادت خواهندرفـت .
* زندگی سراسر آزمون است ، و شهــادت ، مهر قبولی ...
* تشنگی شرط شهـادت است و تشنه کامی ، زینت آن ...
* تاجان عاریتی رابازپس ندهی ، جان حقیقی نتوانی ستاند.
* اگر کسی نسیم ساکن دیده است ، شهید عافیت طلب نیز خواهد دید ... سکون مرگ نسیم است .
* شهــادت به آسمان رفتن نیست ، به خود آمدن است .
* خدایی که حی است شهید است ، و هرکه شهیداست ؛ حی ...
* به ما گفتند بمانید ! نگفتند در گل بمانید ...
* جز او از هر چه ترسیدی ، شهـادت را از تو خواهد ربود .
* (لن ترانی) برای گوش هایی است که هنوز آوای شهادت را نشنیده اند .
* پسر دید و رفت ، پدر چید و رفت ؟ یکی به بهشت ، یکی از بهشت . این است اعجاز شهادت .
* شهــادت را مگر در و دیواری است که می گویند : باب شهادت را بستند . شهادت همـاره در شهـادت است .
* روئیت اگر ممکن است ، جز به شهـادت ممکن نیست .
* به اشک اگر وضو سازی و به امــام عشق اقتدا کنی ، شهـادت نمی دهی ، شهـادت می گیری .
نوشته شده در یکشنبه 87/6/24ساعت 2:14 عصر  توسط قطره ای از دریا
ظرایف
* چه جهل مقدسی است ، آنگاه که انسان بعد از سالها رنج و تکاپو می فهمد که هنوز هیچ نمی فهمد و چه علم نامقدسی! است وقتی "خدا " در متن آگاهیهایت نباشد.
* عادت نکرده ایم خویش را " تجزیه و تحلیل " کنیم . به همین دلیل ، هم " تجزیه" می شویم و هم " تحلیل " می رویم .
* بیایید گاه نیز با " سکوت " حرف بزنیم . هر کس همیشه با " گفتن " انتقال مفهوم می کند ، سخن گفتن نمی داند .
* کسی که در مقابل همه پرسشها " ژست " پاسخ می گیرد ، دیوانه است . (ان من اجاب فی کل ما یسئل عنه فهو مجنون )امام رضا (ع)
* " قلب سالم " همچون مین یاب است تا به گناه رسید " آژیر " می کشد . اگر روزی حلاوت طاعت یافتیم و کراهت معصیت ، به سلامت قلبمان ایمان بیاوریم .
* هر کس خود را اداره کند بزرگترین مدیر است .
* کتاب اندوختن و نخواندن ، احتکار علم و به زندان کشیدن " اندیشه " است ، چه بسیار آنانی که بزرگترین اندیشه ها را با افتخار ! به " زندان " سپرده اند .
* کتاب خود را باید چند بار خواند ، چند بار گفت و همیشه عمل کرد .
* اگر تمامی سال " زمستان " بود . فاجعه تلخی بود . اگر تصور چنین فاجعه ای می هراسی ، لحظه ای بیندیش ، * مبادا چهار فصل تو ، همیشه یک فصل باشد آن هم زمستان .
* همیشه بذر فساد در سرزمین بی تفاوتی روییده است .
* تنبل ترین افراد اغلب خالق بهترین بهانه ها هستند .
* عبرت از گذشتگان ، سبقت از همراهان است .
* تقویم زندگی اقوام ، آیین خوبی برای نگریستن و تأمل کردن است .
* اخلاق و عظمت انسانهای بزرگ ،از طرز رفتارشان با کوچکها معلوم می شود .
* برای خوب شدن بهتر است کار خوب نکنیم ، از بدیهایمان بکاهیم .
* دل آدمی یک ظرف خالی است ؛ برای اینکه از آن محبت بگیرید ، باید قبلاً بدان داده باشید .
* از مخالفت دیگران درباره کارهایتان ناراحت نشوید ، زیرا بادبادک هم زمانی بالا می رود که باد مخالف بوزد .
* تنها کسانی می توانند جهان را اندازه بگیرند که ابعاد خویش را دریافته اند .
* هرچه انسان در سطح خود را می گستراند ، قبرستان قلبهای مرده گسترده تر می شود .
* اگر تلاش در شناخت جهان بیرون ، چشم اندازهای شکوهمند درون را از یادمان ببرد ، بی سواد خواهیم ماند .
* بکوشیم با خود زاویه حاده ، با مردم زاویه منفرجه ، و با مرگ زاویه قائمه باشیم .
* کسی که برای غیر خدا کار کند یک عمر مردود است .
* عاشق خدا سهامدار بزرگ شرکت جاودانه حیات است.
نوشته شده در یکشنبه 87/6/24ساعت 1:13 صبح  توسط قطره ای از دریا
From Every Change in Life
You Can Learn Something important
In very change
that you experience in life
there will be times when
youll wonder if you can endure
But youll learn that facing
each difficulty one by one
isn’t so hard
its when you don’t deal
with a situation
that it sometimes comes back
to confront you again
changes are sometimes very painful
but they teach us
that we can endure
and that we can become stronger
Everything that comes into your life
has a purpose
but the outcome is in your hands
by the action you take
Be wise with your life
be willing to endure
and always be willing
to face lifes challenges
Sherrie L .Householder_
نوشته شده در جمعه 87/6/22ساعت 8:24 عصر  توسط قطره ای از دریا
و اما عشق ...
نمیدونم اولین باری که این کلمه رو شنیدم کی بود .
اما می دونم که خوشم نیومد ، چون همه اون رو پنهان می کردن .
راهنمایی که بودم همکلاسی ها اون رو با این علامت رو دفتر - کتاباشون نشون میدادن . و معلمامون دعوا و نصیحتشون می کردن که این حرفها چیه اینها همش دروغه ، بده
تا اینکه وارد دبیرستان شدم ، باز هم معنای عشق رو نمی دونستم . فقط می دیدم همکلاسی ها از عشقشون با هم حرف میزدن ، یه روز کلی تعریف و تمجید ! فردا باهاش قهر می کردند و پس فردا جدایی ، چند روز بعد یه عشق جدید !!!
آن سالها درموقعیت بدی بودم سالهای سخت انتخاب ؛ انتخاب راه برای زندگی ،و ازهمه مهمتر دین ،چی درسته؟چی غلطه؟ برا چی باید نماز خوند ؟ برا چی این کار بده ؟ اعتقادات دینی خوبند و درست یا کهنه و دست و پاگیر ؟ اصلا ًبی تعارف بگم خدا کیه؟خلاصه برزخی بود
تازه مطالعه کتابهای غیر درسی هم اضافه شد نه تنها مشکل حل نشد بلکه پیچیده تر هم شد ، سوالهای که ذهن منو به خودش مشغول کرده بود ؛ و تناقض ها بین چیزهایی که می دیدم و چیزهایی که می خوندم
عشقی که در اشعار حافظ و مولانا بود خیلی تفاوت با واقعیت در جامعه داشت : مثلاً تو داستان لیلی و مجنون وقتی لیلی جام مجنون رو می شکنه و بهش بی اعتنایی می کنه ؛ مجنون میگه :
" اگر با دیگرانش بود میلی / چرا جام مرا بشکست لیلی"
کم کم با مرور زمان معنای عشق برام بیشتر روشن شد ، که عشق یعنی چه ؟بقول دکتر شریعتی "عشق سرخکی است که آدمهای گنده میگیرند" اما ایشون در جایی دیگه میگن "خدایا به هر آن کس بیشتر دوست می داری بفهمان که دوست داشتن از عشق برتر است " و واقعاً که درست گفتن .
عشق با وصال سرد میشه ، چون آتشینه و زودگذر ؛ به مرور زمان کهنه میشه ، روزمره میشه ، وقتی عشقی تازه از راه می رسه عشق قدیمی باید جای خود رو از دست بده و تازه براش قدر وقیمت تعیین می کنن و...
اما دوست داشتن چون فطریه نه تنها از بین نمیره بلکه روز بروز قوی تر میشه ، با دوام تره ، هیچ وقت از مدنمی افته ، هم مادیه و هم معنوی ، دوست داشتن چون از گوهر محبته نمیشه برای اون قدر وقیمت تعیین کرد مثل :دوست داشتن خدا و پیامبر (ص) و ائمه (ع) ، دوست داشتن فرزند توسط مادر و پدر، دوست داشتن همسر و فرزندان ، دوست داشتن وطن ، علم ، هنر ، ورزش و...
من دیدم آدمهایی رو که خیلی عاشق هم بودن اما بعد به دشمن خطرناک هم تبدیل شدن
وقتی شما چیزی رو دوست دارید چون از عمق وجودتون دوسش دارید حاضرید جونتون رو هم براش بدید مثل آدمهایی که برای دفاع از وطنشون جونشون رو فدا میکنن .
اما تا بحال فرد عاشقی رو دیدید واسه عشقش جون بده من که ندیدم.
هرچند در صحبت عامیانه اکثر مواقع مردم از واژه عشق بجای دوست داشتن استفاده می کنند اما منظورشون همان دوست داشتن برخاسته از محبته.
خلاصه داستان عشق و دوست داشتن همچنان ادامه دارد ...
نظر شما چیه ؟
نوشته شده در جمعه 87/6/22ساعت 8:17 عصر  توسط قطره ای از دریا
ببخشید شما محبوب مرا ندیده اید ؟
عادت کرده ایم که بگوییم منتظریم .
عادت کرده ایم که بعد از هر صلواتمان بگوییم
" ... و عجل فرجهم "
ببخشید شما محبوب مرا ندیده اید ؟
عادت کرده ایم که بگوییم منتظریم .
عادت کرده ایم که بعد از هر صلواتمان بگوییم
" ... و عجل فرجهم "
یا اینکه بعد از هر نماز دعای فرج بخوانیم .
به نبودنش ، به نیامدنش ،
به انتظارمان عادت کرده ایم !
آنقدر در این آخرالزمان در فتنه غرق شده ایم
که یادمان رفته مدینه فاضله یعنی چه ؟
انگار عادتمان شده که هر روز، خبر یک قتل ،
یک تصادف مرگبار یا یک سرقت را بشنویم .
مثل اینکه اگر پنجشنبه ها منتظر نباشیم ،
یکی از کارهای روزمره مان را انجام نداده ایم
یا فکر می کنیم اگر صبح های جمعه در مراسم
دعای ندبه شرکت نکنیم ،
از دوستانمان عقب مانده ایم .
آخرین باری که صبح جمعه بیدار شدیم
و از اینکه " او " نیامده بود ،
دلمان گرفت کی بود ؟
عزیزی می گفت : " خیلی وقت ها منتظریم .
منتظر تلفن کسی که دوستش داریم ،
یا نامه ای که می باید می رسیده و نرسیده ،
یا کسی که می باید می آمده .
چند بار از این انتظارها برای کسی که
مدعی انتظارش هستیم داشته ایم ؟
... یک جای کار می لنگد ... "
راست می گفت یک جای کار می لنگد ...
ببخشید شما محبوب مرا ندیده اید ؟